سلام
ياران اين قافله قافله ي عشق است و اين راه که به سرزمين طف مي رسد،راه تاريخ است و هر بامداد اين بانگ از اسمان به گوش مي رسد که:الرحيل الرحيل
ياران! شتاب کنيد که زمين نه جاي ماندن ،که گذرگاه است...
گذر از نفس به سوي رضوان حق.
هيچ شنيده اي که کسي در گذرگاه ،رحل اقامت بفکند؟...
ومرگ نيز در اينجا همان همه با تو نزديک است که در کربلا، وکدام انيسي از مرگ شايسته تر؟ که اگر دهر بخواهد با کسي وفا کند و او را از مرگ معاف دارد ،حسين که از من و تو شايسته تر است.
الرحيل ،الرحيل! ياران شتاب کنيد
کتاب فتح خون آويني