بسم رب الشهداء و الصدیقین
امروز برای خودم داشتم نوشته ی سید حسین علم الهدی را می خواندم.نوشته بود که می خواهد از کسی که شکنجه اش کرده است بگذرد و هرچه که به او آسیب زده است را نادیده بگیرد و از آن بگذرد.برای آرمان هایش و برای نیاز جبهه اسلام به نیروهای نظامی.داشتم به تفکر حسین و روح بزرگش فکر می کردم.داشتم به جای خالی حسین می اندیشیدم که چقدر جای او امروز خالی است.چقدر مرام حسین امروز گم شده است.
برادرش،سیدکاظم که به ملاقاتش می رود احساس می کند که قد حسین بلند شده است.بعد ها که حسین از زندان به یمن پیروزی انقلاب آزاد می شود از او می پرسد که قضیه ی بلندی قد آنروزت چه بود؟ حسین جواب می دهد که کف پایم بر اثر شکنجه، به شدت زخمی شده بود و برای اینکه بتوانم به ملاقات بیایم، کفش مخصوص به من دادند که در کف آن حدود 10 سانتیمتر ابر و پنبه قرار داشت.
بعد از اینکه این قضیه حسین و ساواک و شکنجه را هم می شنوم ناخودآگاه یاد قرآن جیبی حسین می افتم.یار همراه حسین
وقتی ملاقاتش می روند از او می پرسند که خب چیزی اینجا نمی خواهید براتون بیاوریم؟ حسین فقط یارش را می خواهد...
در همین گیر و دارم که ناخودآگاه دلم راهی هویزه می شود و در کنار مزارش سوره حشر را می خوانم و حسین هم گویی سوره حشر را می خواند که سپاه کفر اسب های خود را نعل تازه می زنند و حسین و اصحابش را به بدن هایی ناشناخته تبدیل می کنند که آن یار حسین و ماجرای شناسایی اش
شعر مورد علاقه اش را راوی در محل عروجشان اینطور می خواند :
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم ترا
کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا
پنهان نگشته ای که شوم طالب حضور
غایب نگشته ای که هویدا کنم ترا
16 دی ،سالروز شهادت حسین و یاران باوفایش بود.چقدر جای یاری شان خالی است
یاحسین ع
به نام خدا
نه دی یک یوم الله است که تجلی دست خداوند در آن کاملا مشهود شد و به قولی روز اوج رحمت خداوند در سال 88 بود که این رحمت خداوندی خودش را در تظاهرات میلیونی مردم کشور نشان داد. به بیان دیگر می شود گفت که 9 دی روز بلوغ بصیرت مردم بود که باید هر ساله گرامی داشته شود و با بررسی و تحلیل فتنه سال 1388 و فیصله یافتن آن توسط مردم در 9 دی ، بر نظام ولایت فقیهی تأکید شود. 9 دی یک روزی بود که رابطه بین ولایت ائمه معصومین علیهم السلام و ولایت فقیه برای آن کسانی که هنوز به اطمینان نرسیده بودند کاملا روشن شد و کسی دیگر نمی توانست که این پیوند عمیق را منکر شود.
نه دی روز خیلی شیرینی است.دقیقا این را سال گذشته که از راهپیمایی آمدم احساس کردم.البته هنوز هم وقتی به آن روز فکر می کنم شیرینی آن را احساس می کنم.راستش را بخواهید هنوز هم آن عکس امام و آقا را که آن روز دستم گرفتم را نگه داشتم که برای آینده پیشم بماند و بادیدنش یاد شیرینی بلوغ سیاسی مردممون بیافتم.روزی که بساط فتنه و فتنه گر جمع شد
سالروز بلوغ بصیرت مردم و برتری آنان بر خواص بی بصیرت گرامی باد
یک نکته : جناب آقای حجة الاسلام علی خمینی فرزند خلف حاج احمد آقای خمینی طبق گزارش های رسیده امروز در مراسم مهدیه تهران شرکت داشتند که بعضی از نقل ها هم هست که سال گذشته در مراسم 9 دی شرکت داشتند. البته شناخت ایشان به این مقدار نیست بلکه بین فرزندان حاج آحمد آقا بصیرت بالاتری دارند که از علاقه ی زیاد ایشون به حضرت امام خامنه ای اخبار موثقی موجود هست.
یک توصیه : به دوستان ارزشی و حزب اللهی که در عرصه فرهنگی و سیاسی در مراکزی فعال و تأثیر گذار هستند توصیه می کنم که در جهت پر رنگ کردن حجة الاسلام علی خمینی و بروز و ظهور ایشان بعنوان نوه ی خلف و حقیقی امام رضی الله عنه تمام تلاششان را بکار بگیرند که نمونه عملی از فرزند خلف امام را بتوان به جامعه معرفی کرد.
به نام خدا
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در جلسه درس خارج فقه امروز (89/10/7) در ذیل بحثِ موارد استثناء از حکم حرمت غیبت، در پاسخ به سؤالی پیرامون صدق غیبت در مواردی چون ذکر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن، به نکات مهمی در تبیین احکام آن اشاره فرمودند :
اینى که اصلاً این کار [غیبت] جایز است یا جایز نیست ولو به قصد اصلاح باشد، این را نمیشود به طور مطلق یک چنین چیزى را پابند شد؛ که ما بگوئیم ما چون میخواهیم در امر جامعه اصلاح کنیم، پس زیدى را، عمروى را یا یک جریانى را به طور مطلق مورد تهاجم قرار بدهیم، غیبت کنیم؛ حالا آن کسانى که این کارها را میکنند، خیلى اوقات به غیبت هم اکتفاء نمیکنند؛ خب، ملاحظه میکنید دیگر. گاهى چیزهائى را مىآورند که معلوم نیست حدِّ غیبت(1) بر او صادق باشد؛ شاید مصداق تهمت است، مصداق افتراء است، مصداق قول به غیر علم است، مصداق سبّ و شتم است؛ نمیشود این را گفت که اگر طرف قصد اصلاح دارد، پس بنابراین این جایز است براى او، نه؛ موارد استثناء همان مواردى است که [در کتب فقهی] ذکر شده است.
منتها باید این موارد صدق کند، احراز بشود. این خیلی مهم است. واقعاً یکى از چیزهائى که ما همهمان [باید توجه کنیم]، به مردم هم باید بگوئیم، یاد بدهیم که توجه بکنند این است که: به صرف توهم این که حالا این کار مصلحت دارد، دستشان را، یا قلمشان را، یا وبلاگشان را آزاد نکنند که هر چه به دهنشان آمد، آن را بگویند؛ اینجور نیست، چون وسائل مدرن امروز همه مشمول همین حکم است. یعنى خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنیدن حرف است. استماع غیبت شامل همهى اینها میشود؛ یعنى ملاک استماع در اینها وجود دارد مسلّماً. شنیدن به گوش خصوصیتى ندارد، خواندن تو نامه هم عین همان است که ما در بحث استماع این را تأکید کردیم و عرض کردیم.
خب دوربین هم همین جور است. فرض کنید که اگر چنانچه انسان یک خطائى را از کسى دید، این را رفت با دوربین ثبت کرد، بعد آمد یک جائى نشان داد؛ این هم همان است دیگر، چه فرقى میکند؟ یعنى بایستى واقعاً به اینها توجه کرد. محیط را باید محیط اخلاقى کرد. ما اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم، این اصلاح فقط به این نیست که انسان از افراد غیبت بکند. راههاى دیگرى هم وجود دارد. حالا من غیبت را عرض میکنم. فضلاً(2) از تهمت و افتراء و اینها.
بنده یک وقتى به یک مناسبتى در یک صحبت عمومى عرض کردم به مردم که قرآن کریم میفرماید: «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم خیراً»؛(3) یعنی وقتى افک(4) را شنیدید چرا به همدیگر حسنظن نداشتید؟ یعنى از اول رد کنید افک را. [اگر] آمدند به یک نفرى تهمت زدند، یک چیزى را گفتند - حالا یا با عنوان تهمت یا به عنوان غیبت - چرا قبول میکنید؟ ببینید این کلمهى لولاى تحذیریه در قرآن و در کلام عرب خیلى معناى وسیعى دارد، فقط معنایش «چرا» نیست، که ما بگوئیم چرا این کار را نکردى. چراى با تأکید است. یعنى آه، واى، چرا؛ معناى «لولا» این است؛ تحذیریه است. {چرا} «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بأنفسهم [خیراً]»؛ یعنی چرا به هم ظن نیک ندارید، چرا به هم حسنظن ندارید. تا فوراً کسى آمد، شما بگوئید بله، احتمال درستىاش هم اگر بود، آدم به صورت یقین آن را بداند و نقل بکند. این درست نیست، این ممنوع است. این چیزى که امروز مورد ابتلاست در جامعهى ما، از همان چیزهائى است که بایست از همین ادلهى غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعى که وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهاى آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند. بله مسلّم است، امروز یک جریان صحیح و حقّى در جامعهى ما وجود دارد، جریانهاى باطلى هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکى نیست. آدمهائى هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومى دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه لزومى دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهاى آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازى به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما براى اصلاح مثلاً غیبت میکنیم.
بنابراین به نظر من همین ادلهاى که در باب غیبت خواندیم، این تمام المراد را به ما نشان میدهد؛ یعنى واقعاً همانى که باید بفهمیم از شرع مقدس همین را انسان میفهمد و تشخیص میدهد. باید بر طبق همین هم عمل کرد.
1) معنی غیبت، تعریف غیبت
2) تا چه رسد به
3) سورهی نور، آیه 12
4) تهمت، افترا، نسبت ناروا
صدای این بخش از بیانات را از اینجا بشنوید
به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامت برکاته
-----------------------------------------------------------
ای کاش بعضی از دوستان هم سنگری بصیرت بخرج می دادند.همیشه باید مراقب امتحان الهی بود. بصیرت برای همه الزامی است، نشود که به اسم طرفداری و جانبداری از ولایت حرف باطلی زده شود که توجیه وسیله ی معیوب برای هدف مقدس پراشکال است.
در ضمن آرمانخواهی در سطح جامعه یک شرح صدری را از سوی مسئولین می طلبد تا حرکتی در نطفه خفه نشود
خدایا مارا از معایب نفسمان آگاه کن
یامهدی عج